قــــــــــلــــب خاطـــرات* تو بزرگترین اشتباه زندگیم بودی که دیگه نمیخوام تکرارت کنم
”سـرد اسـت و مـن تـنهایـم “
دستمال كاغذی به اشك گفت :
آدمای دنیای من فعل هایی را صرف میکنند که برایشان صرف داشته باشد!
صداقت؟…. یادش گرامى…
دلم بچگی میخواهد ! جلوی کدام مغازه پا بکوبم تا برایم آرامش بخرند ؟
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺠﻮﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﺁﺩﻡﻫﺎ ، ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ !
تقصیر برگ ها نیست
گاهــــــــــــــی دِلـــــــم
کاش می اومدی حالم رو بهم بزنی
عادت کرده ام
اجازه خدا ؟ میشه ورقمو بدم ؟
کسی که نگاهت را نمی فهمد
به سلامتی اونایی که هزارتا خاطــــــــــــــــرخواه دارن
پست ترین آدما کسایی هستن که وقتی میـــروی
قیافه ام تابلو شده بود !
کاش به جای این همه باشگاه زیبایی اندام
گــــفته باشــــم !.!.!
در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگی است ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت می شوند
این روزها عشق را با دست پس می زنند و با پا پیش می کشند !
ما نسل بوسه های خیابانی هستیم…
گاهی نیاز است دکتر به جای یک مشت قرص، برایت فریاد تجویز کند…
عشق نمی پرسه اهل کجایی فقط می گه تو قلب من زندگی میکنی؟ عشق نمی پرسه چرا دور هستی فقط میگه همیشه با من هستی؟ عشق نمی پرسه که دوستم داری فقط میگه دوستت دارم عشق خیلی غلط های دیگه می کنه اما تو نباید باور کنی!
دو نفر که همدیگرو خیلی دوست داشتند و یک لحظه نمی تونستند از هم جدا باشند، با خوندنِ یک جمله ی معروف از هم جدا می شوند تا یکدیگرو امتحان کنند و هر کدوم در انتظارِ دیگری همدیگرو نمی بینند. چون هر دوشون بصورت اتفاقی به جمله ی معروفِ ویلیام شکسپیر بر می خورند: "عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت،مالِ توست و اگر برنگشت از قبل هم مالِ تو نبوده" (واقعاً عجب احمقی بوده این شکسپیر و این دوتا از اون ابله تر)
بی تو چگونه باورم شود برگهایِ زردِ باغ دوباره سبز می شود ای مسافر همیشگی بی تو من به انتها رسیده ام از کدام آشنایی؟ از کدام عشق با تو گفتگو کنم؟ من به سوگِ عاطفه ها نشسته ام، بی هدف به هر طرف کشیده می شوم به یادِ تو عزیز سفر کرده..... ار چشمم چون اشک سفر کردی... بی تو چه کنم..؟
وقتی نگات یه بهونه داشت یه قصه ی ساده ی عاشقی داشت قصه تلخ شد ، دستات منو ترد کرد یه غریبه گلِ عشقمونو زرد کرد وقتی راهمون از هم جدا شد وقتی جدایی نصیبِ ما شد وقتی ستارَم از آسمون سقوط کرد مگه ازت خواسته بودم بری و تنهام بذاری؟ بری و تــــــو شهرِ غُربت خیلی راحت جام بذاری مگه غمو التماسِ منو نگامو ندیدی؟ چرا؟ چی شد که از منو عشق، خیلی راحت دست کشیدی؟
درباره وبلاگ ![]() سلام ،به وبلاگ من خوش اومدی من مرتضام 20 سالمه ، تحصیلاتم دیپلم کامپیوتره و اگه خدا بخواد سال آینده وارد دانشگاه میشم،عاشق خدا و اهل بیت و مخصوصا آقا ابوالفضلم ،گیتاریست هستم و عشقِ آهنگسازی و خوانندگی..فقط سبک پاپ گوش میدمو کار میکنم که بین کارهای پاپ عاشقِ کارهای محسن یگانه هستم و..... امیدوارم لحظه های خوبی رو اینجا بگذرونی، اگه خوشت اومد بازم بیا بعضی از مطالبی که مینویسم، منظورم به بعضی از پسرا و دختراس نـــه منظورم با همه ی دختراس ، نــــه منظورم با همه ی پسراس و نـــه منظورم فقط با دختراس و نـــه فقط با پسراس اوکی؟؟؟ اینو چند دفعه هم گفتم ، ولی متاسفانه به دلیل گیراییِ پایینِ بعضیا بازم گفتم، من نــــه با کسی دشمنی دارم نـــه چیزِ دیگه ای کسایی هم که با مطالب و پست هام مشکل دارن بدونن: کسی مجبورتون نکرده از وبلاگم بازدید کنید خوشتون نمیاد بفرمایید...دکمه ی Close رو بالایِ صفحت بزن پس دیگه خواهشا رو اعصابِ من نرید و شعارِ من خوبم من ماهم واسه من ندید در ضمن از قدیم گفتن: کسی که به خودش شک نداره اصلا لازم نیست نگران باشه امیدوارم حرفام برای همه جا افتاده باشه راستی: اینکه من طرفدارِ پرپا قرصِ محسن یگانه هستم به خودم مربوطه اوکی؟؟ فضولاش برن جای دیگه اظهار نظر کنن و اینکه فقط وبلاگایی که مثل خرابه ی خودم هستن رو لینک میکنم و.... هیچی دیگه همین.... والسلام آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
|